English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1343 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
paradoxically U چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paradoxical U در فاهر مهمل و درواقع درست
join U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joins U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function U تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
coincidence function U تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joined U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
either or operation U تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
union U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
unions U تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
meetly U چنانکه در خور باشد
medially U چنانکه درمیان باشد
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
pitfully U چنانکه سزاوارنکوهش باشد
inviolably U چنانکه سزاوارحرمت باشد
culpably U چنانکه سزاوارسرزنش باشد
inviolately U چنانکه بی حرمت نشده باشد
commendably U چنانکه شایان ستایش باشد
objectiveness U چنانکه در خارج معقول باشد
pleasingly U چنانکه خوش ایند باشد
sanguinarily U چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
contemptibly U چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
laboriously U ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
adorably U چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
nutritively U چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
nutritiously U چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
accordantly U بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
picturesquely U چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
maritally U چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
pontifically U چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
modernly U بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
portentously U چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
pestiferously U چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
EXOR U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
king's peg U نوشابهای که از شامپانی وکنیاک درست شده باشد
melodramatist U کسیکه کارش درست کردن melodrama باشد
paradoxicality U چگونگی سخنی که درفاهرمهمل ودرمعنی درست باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
green bice U رنگ سبزی که از لاجوردوزرنیخ زرد درست شده باشد
reflexively U چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
cable suspension bridge U پلی که از رشتههای سیمی بهم تابیده درست شده باشد
denial U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
joint denial U تابع منط قی که خروجی آن وقتی غلط است که هر ورودی درست باشد
neither nor function U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
denials U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
identity U دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
identities U دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
NOT function U تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
fudged U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudges U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudging U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
fudge U غذایی که از مخلوط شکلات وشیر وقند درست شده باشد سخن بی معنی وبیهوده جفنگ
meet U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets U تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
conjunction U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions U تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
false U 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
assertion U 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
trashy U مهمل
havers U مهمل
trashiest U مهمل
trashier U مهمل
trash U مهمل
twaddler U مهمل گو
rubbishing U مهمل
waggishly U مهمل
waggish U مهمل
fiddle faddle U مهمل
blatherer U مهمل گو
do nothing U مهمل
flapdoodle U مهمل
bosh U مهمل
nonsense U مهمل
trashed U مهمل
trashes U مهمل
trashing U مهمل
nerts U مهمل
preposterously U بطور مهمل
scowler U ادم مهمل
paradoxical U مهمل نما
dud U ادم مهمل
puttered U مهمل گشتن
piffle U مهمل گویی
paradoxes U مهمل نما
paradox U مهمل نما
to talk nonsense U مهمل گفتن
rubbishy U مهمل چرند
gamester U هرزه و مهمل
otiose U مهمل بی نفع
preposterous U مهمل مضحک
puttering U مهمل گشتن
trumpery U سخن مهمل
putter U مهمل گشتن
idiolalia U مهمل گویی
putters U مهمل گشتن
goofiest U لوس و مهمل
goofier U لوس و مهمل
goofy U لوس و مهمل
ridiculously U بطور مهمل
absurdities test U ازمون مهمل یابی
hocus pocus U چیزبی معنی مهمل
to talk rubbish U چرندیا مهمل گفتن
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
it is purely absurd U صرف پوچ یا مهمل است
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
judiciousness U قضاوت درست تشخیص درست
bobtail U اسب یا سگ دم کل هرچیز ناقص یامختصر شده ادم مهمل
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
be the spitting image of someone <idiom> U درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
how U چنانکه
so that U چنانکه
in the event that U چنانکه
as U چنانکه
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
as is well known U چنانکه مشهور
expressively U چنانکه مقصودرابرساند
so to speak U چنانکه گویی
proper U چنانکه شایدوباید
permissively U چنانکه مخیرسازد
as it deserves U چنانکه باید
pinchingly U چنانکه فشاراورد
admissibleness U چنانکه روا
cresuendo U چنانکه صداخردخرد
prettily U چنانکه زیبانماید
coordinately U چنانکه یکجورباشد
dilatorily U چنانکه پرشود
insolubly U چنانکه اب نشود
gratifyingly U چنانکه خوشنودسازد
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
privatively U چنانکه نفی یا استثناکند
according to his version U چنانکه او شرح میداد
invulnerably U چنانکه زخم برندارد
meetly U چنانکه باید و شاید
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
inadmissibly U چنانکه روایاجایز نباشد
funnily U چنانکه خنده اورد
gratifyingly U چنانکه خوشی دهد
heliocentrically U چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
invisibly U چنانکه دیده نشود
inexcusably U چنانکه نتوان معذوردانست
effusively U چنانکه گویی بریزد
fitfully U چنانکه بگیردوول کند
inexpressively U چنانکه مقصودرا نرساند
meaningly U چنانکه مقصودرا برساند
decreasingly U چنانکه روبکاهش گذارد
according as چنانکه بدان سان که
pliably U چنانکه بتوان خم کرد
permissively U چنانکه اجازه بدهد
gruesomely U چنانکه وحشت اورد
comme il faut U چنانکه باید وشاید
convincingly U چنانکه متقاعد کند
perniciously U چنانکه زیان اورد
prettily U بخوبی چنانکه باید
passably U چنانکه بتوان پذیرفت
interminably U چنانکه تمام نشود
opprobriously U چنانکه رسوایی اورد
decrescendo U چنانکه صداخردخردضعیف شود
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
peerlessly U چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
inexpressively U چنانکه زبان دار نباشد
perceptibly U چنانکه بتوان درک کرد
inexpressibly U چنانکه نتوان بیان کرد
inappreciably U بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
inexhaustibly U چنانکه تهی یاتمام نشود
grandiosely U بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
inseparably U چنانکه نتوان سوا کرد
hereditably U چنانکه بتوان ارث برد
causatively U چنانکه دلالت برسبب نماید
immovably U چنانکه نتوان جنبش داد
onerously U چنانکه مستلزم انجام تعهدی
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1A hero can affect on the people.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com